میرزا تقی خان امیرکبیر
نویسنده:
عباس اقبال آشتیانی
درباره:
میرزا تقی خان امیرکبیر
امتیاز دهید
مروری بر کتاب :
تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.
اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنهالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) "میرزا محمد تقی خان" آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به "میرزا تقی خان" شهرت یافته است.
فهرست:
- اصل و نسب و ابتدای کار امیر
- جلوس ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر
- فتنه سالار
- روزنامه وقایع اتفاقیه
- امیرکبیر و علمای دین و مسائل مذهبی
- نظام دید لشکری
و...
تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور. چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند. از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است.
اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پیمان ارزنهالروم، و قباله نکاح زنش عزت الدوله) "میرزا محمد تقی خان" آمده است. رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به "میرزا تقی خان" شهرت یافته است.
فهرست:
- اصل و نسب و ابتدای کار امیر
- جلوس ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر
- فتنه سالار
- روزنامه وقایع اتفاقیه
- امیرکبیر و علمای دین و مسائل مذهبی
- نظام دید لشکری
و...
آپلود شده توسط:
hanieh
1393/03/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میرزا تقی خان امیرکبیر
چندین سال است که دستخطی منتسب به امیرکبیر[۷] دست به دست میچرخد و در سایتها و وبلاگهای فارسی تکثیر میشود. نامه بدون تاریخ مزبور که خسرو معتضد[۸] از آن با عنوان «سند» یاد کردهاست، به نامهایی چون «موثق الدوله» به عنوان حاکم قم و عمه ناصرالدین شاه... اشاره نموده و در مجلس ششم توسط مهدی کروبی هم قرائت شدهاست.
ایرج افشار (در شماره ۳۱ مجله بخارا و در بخش پارهها و تازههای ایرانشناسی) نصرالله حدادی در روزنامه اعتماد[۹] انتشار این عریضه به افتخار امیرکبیر را به این دلایل زیر سئوال بردهاست:
این نامه بدون تاریخ، که برخلاف مکاتبات عهد قاجار پر از نقطه و ویرگول و... است. در هیچ یک از کتب معتبری که درباره امیر کبیر نوشته شده وجود ندارد.
هشتاد نامه امیرکبیر به ناصرالدینشاه، به مناسبت روز اسناد ملی رونمایی شده و در معرض دید همگان قرار گرفتهاست.
عباس اقبال آشتیانی و دکتر فریدون آدمیت در کتبی که در مورد امیرکبیر نوشتهاند، کوچکترین اشارهای به نامه وی در مورد عمه ناصرالدین شاه ندارند. در مجموعه مکاتبات امیرکبیر هم که آقای سیدعلی آل داوود، تدوین و نتظیم نموده و در دسترس است، نشانی از به اصطلاح سند مزبور نیست.
در کتاب اسناد و نامههای امیرکبیر کپی دستخط وی موجود است. شیوه خط و پیچ و خم کلمات آن دستخط ساختگی کوچکترین شباهتی با خط امیرکبیر ندارد.
زمان امیرکبیر هیچکس طهران را با ت نمینوشته، هنوز فرهنگستان زبان و ادب فارسی تأسیس نشده بود که بر املای تهران با ت (به جای طا) تأکید کند.
نامههای امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه با عباراتی چون «قربان خاکپای همایون مبارکت شوم» آغاز میشد و جاعل آن به اصطلاح سند نمیداند که «قربانت شوم» برای طبقه خاصی به کار میرفت.
آخر نامه فوق، تقی امضا شدهاست. امیرکبیر نامههای خودش را با «هو» آغاز میکرد و مکاتبه با شاه را با جمله «زیاده جسارت نورزید، باقی الامر همایون مطاع» و نظایر آن به پایان میبرد.
در نامه جعلی مورد بحث خطاب به ناصرالدین شاه، گفته شده «سخن هزل بر زبان راندهاید»، اما در پایان اضافه شده: زیاده جسارت است!
امیر کبیر در نامهها از همسرش با عنوان «ملکزاده خانم» و گاهی «خانم» اسم میبرد و هیچگاه در هیچ یک از مراسلات او به شاه حتی هنگام گله از همسرش او را «همشیره همایونی» خطاب نمیکرد.
در اوائل عصر ناصری کسی که لقب موثقالدوله داشته باشد حاکم قم نبوده و شاهزاده معزول موثق الدوله وجود خارجی ندارد.
بعد از میرزا فضل الله، (برادر میرزا آقاخان نوری صدراعظم) که حاکم قم بود، عباس میرزا ملکآرا برادر کوچکتر ناصرالدین شاه، حاکم قم بود. (از آنجا که ناصرالدین شاه به منظور دور کردن او از پایتخت به او حکومت قم را داده بود، امیرکبیر در نامهای فرمان شاه را نقض کرد اما نظر شاه بر ابقای او در قم تغییری نکرد)
متن نامه به شرح زیر است:
قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبهی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیهی عمهی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که ادارهی امور مملکت به توصیهی عمه و خاله نمیشود.
زیاده جسارت است، تقی!
اما روزنامهی اعتماد به قلم نصرالله حدادی آن را به دلایل زیر جعلی و فاقد اعتبار میداند:
۱- این سند در هیچ یک از کتب معتبری که دربارهی امیر فقید نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامههایی که تا به امروز از او به چاپ رسیده مشاهده نشده است.
۲- هیچ شباهتی بین خط اصلی امیر، با این سند جعلی وجود ندارد.
۳- امیر حتی در روزگار تبعید نیز نامهی عتاب آلود و تهدیدآمیز و ملامت انگیز به شاه ننوشت، چه رسد هنگامی که در اوج قدرت بود.
۴- نامه فاقد تاریخ است و اکثر نامههای امیر – آن هم در صورت صحت – در شرایط خلاف رأی همایونی رای جستن، چگونه قید تاریخ ندارد؟
۵- استفاده از علاماتی مثل نقطه، ویرگول و… در مکاتبات عهد قاجار و به خصوص در دوران امیر مرسوم نبوده است.
۶- نام شاهزادهی معزول اولاً مغشوش نوشته شده و میتوان آن را موثقالدوله، مؤیقالدوله و مویقالدوله خواند که چنانچه موثقالدوله درست باشد، دو نقطهی زیر آن برای چیست؟
۷- با تمام جستوجویی که در میان کتابهای معتبر عصر قاجار به عمل آمد، به چنین نامی- حتی موثق الدوله – برنخوردم.
۸- امیر همواره همسر دومش و خواهر ناصرالدین شاه را ملک زاده خانم خطاب می کرد و در مراسلات از او نام می برد و هیچگاه در هیچ یک از مراسلات او به شاه، حتی هنگام گله از عزت الدوله، او را «همشیرهی همایونی» خطاب نمیکرد.
۹- امیر همواره نامههایش را با رقم مهر «میرزامحمدتقی خان»، «محمد تقی بن محمد قربان»، «المتوکل علی الله محمدتقی»، «عبده الراجی محمدتقی» و «لا اله الا الله الملک الحق المبین محمدتقی» ممهور میساخت و دیده نشده که در مراسلاتی که از او باقی مانده، «تقی» مهر و امضا کند.
متن نامه امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه
قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبهی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیهی عمهی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که ادارهی امور مملکت به توصیهی عمه و خاله نمیشود.